تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:رمان قرار نبود, | 17:13 | نویسنده : eli

صدای آهنگ آنشرلی بلند شد. سرم داشت منفجر می شد. دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم. صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم

برای مشاهده به ادامه مطلب بروید....



ادامه مطلب
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

گور